معنی از خاک درآوردن - جستجوی لغت در جدول جو
از خاک درآوردن
حفرٌ
ادامه...
حَفْرٌ
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به عربی
از خاک درآوردن
Unearth
ادامه...
Unearth
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از خاک درآوردن
déterrer
ادامه...
déterrer
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از خاک درآوردن
розкопати
ادامه...
розкопати
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
از خاک درآوردن
לחפור
ادامه...
לחפור
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به عبری
از خاک درآوردن
ausgraben
ادامه...
ausgraben
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
از خاک درآوردن
مٹی سے نکالنا
ادامه...
مٹی سے نکالنا
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به اردو
از خاک درآوردن
উত্তোলন করা
ادامه...
উত্তোলন করা
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
از خاک درآوردن
kuchimba
ادامه...
kuchimba
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
از خاک درآوردن
kazmak
ادامه...
kazmak
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
از خاک درآوردن
발굴하다
ادامه...
발굴하다
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به کره ای
از خاک درآوردن
発掘する
ادامه...
発掘する
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
از خاک درآوردن
निकालना
ادامه...
निकालना
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به هندی
از خاک درآوردن
odkopać
ادامه...
odkopać
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
از خاک درآوردن
menggali
ادامه...
menggali
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
از خاک درآوردن
раскопать
ادامه...
раскопать
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به روسی
از خاک درآوردن
opgraven
ادامه...
opgraven
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به هلندی
از خاک درآوردن
desenterrar
ادامه...
desenterrar
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
از خاک درآوردن
scavare
ادامه...
scavare
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
از خاک درآوردن
desenterrar
ادامه...
desenterrar
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
از خاک درآوردن
发掘
ادامه...
发掘
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به چینی
از خاک درآوردن
ขุด
ادامه...
ขุด
تصویر از خاک درآوردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر از پا درآوردن
از پا درآوردن
اَز پا دَرآوَردَن
خسته کردن و از رفتن بازداشتن، شکست دادن و کشتن
ادامه...
خسته کردن و از رفتن بازداشتن، شکست دادن و کشتن
فرهنگ فارسی عمید